«فقط دوازده خط و نیم» یاداشتکهائی است که از این پس در دوازده خط و نیم مینویسم. اینها تجربیات و باورهای من پس از سی سال تلاش تئوریک وچهل سال آوارگی و مبارزه و تجربیات عملی است. میتوانید بخوانید بپذیرید یا نپذیرید ولی تاکید میکنم هریک از این دوازده خط و نیمها حاصل روزها کار و تلاش است،حاصل دردها و عرقریزان روح است و اندیشه در حد توان من. قصد من توضیح نیست تلنگر زدنست برای اینکه خودتان ادامه دهید. اگر فرصت دارید کمی به این دوازده خط و نیمها بیندیشید. بقولی بی ضرر نیست!..

۱۳۹۴ فروردین ۴, سه‌شنبه

فقط دوازده خط و نیم .شماره12تئوری آیه الله وحید و زیر سئوال رفتن قران..اسماعیل وفا یغمائی


«فقط دوازده خط و نیم» یاداشتکهائی است که از این پس در دوازده خط و نیم مینویسم. اینها تجربیات و باورهای من پس از سی سال تلاش تئوریک وچهل سال آوارگی و مبارزه و تجربیات عملی است. میتوانید بخوانید بپذیرید یا نپذیرید ولی تاکید میکنم هریک از این دوازده خط و نیمها حاصل روزها کار و تلاش است،حاصل دردها و عرقریزان روح است و اندیشه در حد توان من. قصد من توضیح نیست تلنگر زدنست برای اینکه خودتان ادامه دهید. اگر فرصت دارید کمی به این دوازده خط و نیمها بیندیشید. بقولی بی ضرر نیست

تئوری آیه الله وحید و زیر سئوال رفتن قران
حضرت ایه الله وحید خراسانی از مغزهای متفکر شیعه که ارادتمندان فراوان دارد،  و از واقعا علمای خالص و تقطیر شده شیعه اثنی عشری است فرموده اند «که حضرت فاطمه قبل از عالم هستی خلق شده است »یشان الان نود و چهار سال دارند مرجع تقلید است کلاس درس او از جمله پررونق‌ترین کلاس‌های حوزه علمیه قم است و به‌طور متوسط در هر جلسه درس وی حدود ۲ تا ۳ هزار طلبه شرکت می‌کنند . او پیروان فراوان دارد و بشدت ضد سنی است و تخصص اش
اش برگزاری مراسم عزای فاطمه زهرا و ارادت به این بانو است.او همچنین از پایه‌گذاران برگزاری سوگواری در سالروز درگذشت فاطمه زهرا است. وحید خراسانی در این روز و در سالروز کشته‌شدن علی بن ابی طالب و جعفر صادق با پای برهنه، پیاده از دفتر خود تاحرم معصومه در بین دسته عزادار حاضر می‌شود. او یکی از هفت نفری ست که پس از مرگ محمدعلی اراکی، در فهرست هفت‌گانه مراجعی قرار گرفتند که جامعه مدرسین حوزه علمیه قم معرفی کرد. صادق لاریجانی، رئیس فعلی قوه قضاییه داماد اوست. حضرت ایه الله اخیرا فرموده اند فاطمه دختر پیامبر قبل از خلقت عالم خلق شده. من نمیدانم دلیل ایشان چیست. و ایشان چه برداشتی از عالم و میلیاردها کهکشان و طول و عرض بی نهایت دارند که میتوانند همه را در ید قدرت فاطمه زهرا بگذارند ولی اگر به روال منطقی نگاه کنیم شیر درالاغ عجیبی راه میافتد که سگ صاحبش را حتی در همان حیطه مذهب سنتی نمی شناسد و عقل معمول در میماند. یعنی نه تنها انفجار بیگ بنگ کشک است بلکه فاطمه نمیتواند دختر پیامبر باشد چون قبل از پدرش خلق شده وقاعدتا محمد میشود نوه و نبیره چند هزارم فاطمه ومعلوم نیست خدا چرا محمد را پدر فاطمه اعلام کرده وهنگامیکه علی با فاطمه ازدواج کرده فاطمه بانوئی بوده که چندین میلیون سال سن و سال داشته است و دختر خود خدا بوده و در این معرکه باید به دنبال عیال باریتعالی نیزگشت.  همچنین ایشان چون قبل ازمکان و زمان خلق شده   معلوم نیست کجا بوده؟ و نیز این سئوال که چرا خدا او را قبل از همه خلق کرده !. یک به هیچ به نفع فمنیستهای مسلمان و کسانیکه هی یا سیده النسا میکشند! و کوشش میکنند زن ایرانی را با متراژ ایشان متر کنند و نیز یک پوئن به نفع تبعیض مثبت زنان در فلان تشکیلات اسلامی!( و نیز میتوانیم بدانیم در حیطه جلسات مذهبی درونی چه تئوریهائی گل میکند) فرضیه خلقت آدم و حوا هم با حرف ایه الله بقول معروف چیز مال میشودو بناچار قران و تئوریهای قرانی هم که ادعا دارند آدم و حوا اول خلق شدند میرود زیر علامت سئوال ، آدم به وحی شک میکند و نمی داند در اساس جبرئیلی بئده یا نبوده ومی فهمد خدا راست نگفته و معلوم نیست چرا، و آدم نمیداند چه خاکی به سرش کند و صدها سئوال از این قبیل صف میکشد. تنها یک مسئله روشن میشود که این شیطان مادر مرده حق داشته شورش کند چون احتمالا اول کار او گه گیجه گرفته است.حضرت ایه الله پیروان بسیار زیادی دارد که او را باور دارند وحرفهای او را باور دارند و میتوانیم انها را مجسم کنیم و بدانیم ملایان در طول قرنها چه تلاش عظیمی کرده اند و چه جهانی ساخته و چه پیروانی دارند من فکر میکنم با این روال و این شدت و حدت علائق و ایمان مستحکم بهتر است ایه الله یکباره  اعلام کند  در اساس فاطمه قبل از خدا خلق شده و خیال همه را راحت کند . در پایان برای فهم این تئوری ارجمند به این ضرب المثل بیندیشیم که یک مرید خر از یک ده ششدانگ بهتر است. 24مارس 2015

فقط دوازده خط و نیم .شماره11 بزرگترین شاهکار آخوندها....اسماعیل وفا یغمائی

«فقط دوازده خط و نیم» یاداشتکهائی است که از این پس در دوازده خط و نیم مینویسم. اینها تجربیات و باورهای من پس از سی سال تلاش تئوریک وچهل سال آوارگی و مبارزه و تجربیات عملی است. میتوانید بخوانید بپذیرید یا نپذیرید ولی تاکید میکنم هریک از این دوازده خط و نیمها حاصل روزها کار و تلاش است،حاصل دردها و عرقریزان روح است و اندیشه در حد توان من. قصد من توضیح نیست تلنگر زدنست برای اینکه خودتان ادامه دهید. اگر فرصت دارید کمی به این دوازده خط و نیمها بیندیشید. بقولی بی ضرر نیست. اسماعیل وفا یغمائی
بزرگترین شاهکار آخوندها

بزرگترین شاهکار آخوندها چیست؟به این فکر کرده ایم؟حکومتشان!؟دیکتاتوری شان؟زندانها و شکنجه گاههاشان!؟ماجری ااتمی شان و....هیچکدام از اینها نیست . آخوندها چند قرن قبل از این که به حکومت برسند شاهکارشان را خلق کرده اند. آخوندها موفق شده اند با میلیونها ساعت روضه خوانی در طولتاریخ، بانوشتن دهها هزار رساله و کتاب ،با ابداع هزاران حدیث و امامزاده و امام و معجزه، با نفوذ در بخش عظیمی از سنتهای فرهنگی،با در دست گرفتن زمام بیم ها و امیدها و با در آمیختن با همه چیز شاهکارشان را بیافرینند. آخوندها موفق شدند مهاجمانی را که به سر زمین ما امدند و کشتند و سوختند و بردند و ده هزار ده هزار زن و مرد ما را فروختند و از ما مالیات و جزیه گرفتند و همه چیز ما را دگرگون کردند وقرنها باخشونت تمام بر ما حکومت کردند آینچنان در عواطف و ضمیر ما جا بیاندازند که حتی امروز هم نمیتوانیم درست و باشجاعت چشم باز کنیم ببینیم و بیندیشیم. آخوندها موفق شدند ما را با تاریخ گذشته و با هویت ملی مان دشمن کنند!آخوندها موفق شدند ما را به کمک خودمان الینه و مسخ کنند.شاهکار مسخ ملاها هزار بار خواندنی تر از مسخ فرانتس کافکاست.آخوندها موفق شدند کاری کنند که اپوزیسیون انقلابی مذهبی ما!!( که به نظر من نه انقلابی است ، نه لیبرال و نه دموکرات) هنوز سرش در توبره افکار آخوندی باشد و عملا از ایدئولوژی آخوندها تغذیه کند اگر چه تیغ بر کف دارد و ادعای جنگ با ملایان را دارد!آخوندها به بهترین وجه و به عالیترین شکل موفق شدند خدا و دین و آئین و سنتهای اشغالگران ایران  را در ما جاری کنند آنچنانکه ما از دل و جان و قرنها ،هر چه بر سرمان آمد نادیده گرفتیم و عاشقانه مهر دشمنان خود را در دل و جان جاری کردیم وخودمان با انگیزه بسیار دشمنان خود را در بیرون و درون خود باز آفریدیم و هنوز هم حد اکثر به اندکی تغییرات خرسندیم و ازتلاطم ذهنی وحشت داریم.بدمان نیاید! بر نخورد!!آخوندها موفق شدند خودشان را با همان ریش و پشم و عبا و عمامه و با همان فاضلاب جاری و گندیده که در ذهنشان جاریست در ما بیافرینند!و به مدد این اخوندهای ناپیدا در بیرون بتازند و زمام قدرت را در دست بگیرند.اگر نمیتوانیم تکان بخوریم فقط دیکتاتوری و بند و زندان نیست بلکه به این حضرت ملا هم توجه کنیم. از اسکندر و مغول چیزی باقی نماند ولی من مطمئنم اگر در زمان اسکندر این آخوندها وجود داشتند واسکندر و مغولان هم میتوانستند اخوندها را به حمایت خود بر انگیزند امروز ما نامهای مغولی یا مقدونی داشتیم و همراه باشمنان مغول «مونگکا تانگری» را میپرستیدیم و با طبل و سنج  همین ملایان اما با لباس شمنان می چرخیدیم و یا در معابد خدایان مقدونی رامی پرستیدیم  ونام آیه الله هایمان فیلیپوس و بوکفالوس  و ایغور خان وباتو و چغری میرزا وحاجی غازان و حجه الاسلام هلاکوخان بود. ودر مشهد بجای حرم رضوی حرم جوجوی یا تولوی هموزن موسوی(تولی خان و جوجی خان) داشتیم و اسم ایه الله طبسی  تبدیل میشد به ایه الله اکتای قاان یا تغاجار نویان  و در قم بجای حرم حضرت معصومه مقبره تورکینا خاتون محل زیارت میلیونها تن بود وهر ساله بعنوان حج به زیارت مزار چنگیز خان میرفتیم .به اینها میتوان فکر کرد. فکر کنیم. حتما به شاهکار اخوندها فکر کنیم و به خودمان....
23 مارس 2015 میلادی

۱۳۹۴ فروردین ۱, شنبه

فقط دوازده خط و نیم .شماره 10.و جناب آقای مقلب القلوب والابصار....اسماعیل وفا یغمائی


«فقط دوازده خط و نیم» یاداشتکهائی است که از این پس در دوازده خط و نیم مینویسم. اینها تجربیات و باورهای من پس از سی سال تلاش تئوریک وچهل سال آوارگی و مبارزه و تجربیات عملی است. میتوانید بخوانید بپذیرید یا نپذیرید ولی تاکید میکنم هریک از این دوازده خط و نیمها حاصل روزها کار و تلاش است،حاصل دردها و عرقریزان روح است و اندیشه در حد توان من. قصد من توضیح نیست تلنگر زدنست برای اینکه خودتان ادامه دهید. اگر فرصت دارید کمی به این دوازده خط و نیمها بیندیشید. بقولی بی ضرر نیس
و جناب آقای مقلب القلوب والابصار...
تنهائی در این جهان بی پایان تلخ است. من آن را تلخ میبینم. غباری در میان میلیاردها کهکشان که منم. میخواهم تنهائی فلسفی را بشکنم. میخواهم قانونمندیهای شگفت آور جهان را معنائی بدهم. می خواهم زیربنای اخلاقیی داشته باش تا انسان باشم و درنده نباشم. می خواهم تنها نباشم و و چیزی باشد که فراتر از من است و جهان.سر در کهکشان در کهکشان میچرخانم و شعوری  زنده میجویم. شعوری محیط بر...
همه چیز.قدرت تصور معجزه است با مغزمان مشتی فسفر و آب!می توانیم تصور کنیم.زمان را میشکنم ومیروم وپیش از زاده شدن انسان و حیات در عالم خیال بر لبه خیالی جهان میایستم و جهان غران و چرخان و بی پایان را میبینم قدرت جاذبه و دافعه ای را که ای هیولای بی نهایت را سامان میدهد میبینم و میلرزم و می اندیشم جهان را شعوری است .من هنوز به این فکر میکنم ولی این نیرو جناب مقلب القلوب نیست! این نیروئی  که آنرا در قفس دین مقلب القلوب مینامیم هیچ کاری نه کرده است و نه میکند و نه خواهد کرد.خیالتان راحت باشد . بیحال تر و بی مسئولیت تر ازاین موجود ننرخیالی هیچ کس در عالم نیست. تمام قدرتها را مثلا دارد!! ولی حتی دهشاهی اش را خرج نمی کند.یک نمونه اش را نشان بدهید فقط یک نمونه من همین امروز برای سفر مکه و بیت المقدس بلیط خواهم گرفت!معجزه و نیروی قرص ساده آسپرین از تمام معجزات مقلب القلوب و پیامبران و امامان و مقدسانش بیشتر است. می نشینیم سر سفره و قرنهاست همدیگر را بر و بر نگاه میکنیم ودر حالیکه پدرمان در آمده مقلب القلوب میخوانیم وایشان به بیضه مبارکش هم نیست.می خواهد خوشتان بیاید یا بدتان ولی به نظر من  در جهانی که در یکسویش انتگریسم و و فاندمانتالیسم وخرافه و خفت و در سوی دیگر کاپیتالیسم مهار گسسته وسرمایه خون اشام وکمونیسم! مسخ شده و امپراطوری بانکها دارد از نه دهم انسان و طبیعت تغذیه میکند و میدرد و میخوردو کیف میکند ، زمینه واقعی و فریاد تلخ تاریخ انسان اعلام میکندجناب مقلب القلوب ما بسیار پیر و زهوار در رفته شده و به دلیل کر شدن در اساس صدای ما را در اسمان هفتم نمیشنود. ایشان در اساس نیست. خیال است و خرافه دینی و اخوندی .من ماتریالیست نیستم و به دلیل همان اشاراتی که کردم به شعوری در خورو شایسته این جهان و انسان شجاع  در جستجوی شناخت آگاه اعتقاد دارم ولی به مقلب القلوب و شپشهای درشت فلسفی تنبان عقیدتی اجدادم و انسانهای عقب مانده قرنهای اول و دوم هجری هیچ اعتقادی ندارم.جدا مایه آبرو ریزی است، شاید فکر کنیم آخر اعتقادات توده ها را چه بکنیم؟!   توده ها مقدسند ما بخاطر نجاتشان حاضریم بمیریم ولی اکثر اعتقاداتشان بی ارزش است و خرافی و نباید دنبال این اعتقادات راه افتاد.دنبال اعتقادات فلسفی! توده ها رفتن یعنی ظهور امام خمینی و داعش باید در جستجوی اعتقاداتی دیگر بود . چهارده ساله که بودم شعری از یک شاعر چینی خواندم که سروده بود(دستهایم آسمانها را میچرخاند و پاهایم زمین را)آنموقع نفهمیدم. حالا میفهمم.ما ذره ای از این جهانیم.ما در ارتباط با کل نیروی جهانیم.از شعله اغاز تا امروز.لازم نیست شعور حاکم بر جهان و رازهای جهان را نفی کنیم ، برای من اعجاز زاده شدن یک سیب بر درخت از شق القمر و شکافتن نیل  و تمام معجزات خیالی عظیمتراست. سیب می توان پیامبر اوالوالعظم من بشود و تمام 124000 پیامبر نه! . ولی این اعجاز سیب کارمقلب القلوب  ومقلب القلوب ما نیست. مقلب القلوب سنتی مقلب القلوب حاکمانی است که دارند خون ما را میخورند.مقلب القلوب ما در زمینه جامعه بشری فقط و فقط  خودمائیم و بس. دعا را بخوانیم ولی بیاد خود باشیم. مائیم که احوال را دگرگون میکنیم. مائیم که میتوانیم دیده و بینش خود را دگرگون کنیم.مائیم که می توانیم اوضاع را دگرگون کنیم مائیم که میتوانیم از این همه جهل و خرافه آزاد شویم و آزاد کنیم، مجموع ماکه زاده جهان و در ارتباط با کل جهانیم.اگر میتوانیم بکنیم و شروع کنیم و اگر نمی توانیم شجاعانه وقتی میخواهیم دگرگون شویم چشم بر هم نهیم و شجاعانه بمیریم بی زبونی در مقابل خرافه و مقلب القلوب خرافه ها ، می بخشید ایندفه چند خط بیشتر نوشتم عید است وپس بخوانیم... یا مقلب القلوب والابصار...
20 مارس 2015 میلادی

۱۳۹۳ اسفند ۲۸, پنجشنبه

فقط دوازده خط و نیم .شماره 9نوروز پیروز شکست ناپذیر .اسماعیل وفا یغمائی

«فقط دوازده خط و نیم» یاداشتکهائی است که از این پس در دوازده خط و نیم مینویسم. اینها تجربیات و باورهای من پس از سی سال تلاش تئوریک وچهل سال آوارگی و مبارزه و تجربیات عملی است. میتوانید بخوانید بپذیرید یا نپذیرید ولی تاکید میکنم هریک از این دوازده خط و نیمها حاصل روزها کار و تلاش است،حاصل دردها و عرقریزان روح است و اندیشه در حد توان من. قصد من توضیح نیست تلنگر زدنست برای اینکه خودتان ادامه دهید. اگر فرصت دارید کمی به این دوازده خط و نیمها بیندیشید. بقولی بی ضرر نیست!.
نوروز پیروز شکست ناپذیر
نوروز رسید!ریشه های نوروز بسیار کهن است و لاجرم به اسطوره ها میپیوندد. گویند بنیانگذارش جمشید شاه است. بیش
از بیست قرن این جشن جشن هویت ،جشن ملی و عمومی ایرانیان بود. اسلام که آمد. اسلام اولیه ، بدون تعارف با تعویض دین و خدا ی ایرانیان ودخالت در همه چیز کوشش کرد زبان و سنتهای ایرانی را نیز تعویض و نابود کند ولی حریف نشد. سنت نوروز مقاومت کرد و خود را تحمیل کرد. اگر میتوانستند تردید نکنید حتما نابودش میکردند ولی نتوانستند. لاجرم بر او لباس اسلام پوشاندند و سیلابی از حدیث! که من یک نمونه اش را میاورم صدها حدیث عجیب و غریب در این باره هست. .امام صادق فرمود: نوروز, روزى است كه خداوند از بندگانش پيمان هايى گرفت كه تنها خداى يكتا را بپرستند, و براى او همتا قرار ندهند, و ايمان به رسولان و حجت هاى خدا و امامان بياورند, و روزى است كه كشتى نوح بر كوه جودى نشست بحار, ج59, ص92 و ج;11 ص342.صدها حدیث از این نوع . اسلام تحمیلی وقتی  حتی به ضرب شمشیرحریف سنتهای کهن کفار گبر و مجوس  ایرانی نشد  کوشش کرد نوروز اسلامی شود و آنقدر حدیث و آیه به ریش و سبیل  نوروز و عمو نوروز بستند که اگر جمشید شاه زنده شود شاخ در می آورد اما واقعیت این است و تحقیق بیشتر را به مشتاقان وا میگذارم.قطب الدین راوندی در کتاب «لبّ اللباب» آورده است:عن رسول اللّه: أبدلکم بیومین یومین: بیوم النیروز و المهرجان، الفطر والأضحی دو روز را برای شما جانشین دو روز کردم: عید فطر و قربان را به جای عید نوروز و مهرگان. مستدرک الوسائل، ج‏۶، ص‏۱۵۲ چاپ آل البیت . بدون تعارف و شک من اطمینان دارم که مرامی که تیغ بر گردن و خدا و دین و ائین  و همه چیزایرانیان نهاد و همه چیز را بضرب شمشیر وکشتار چه در آغاز و چه در دوران شاه اسماعیل تعویض کرد اگر میتوانست ریشه نوروز را بر میکند ولی نتوانست. این را برای دشمنکامی نمیگویم بلکه حقیقت است.نوروز پیروز شکست ناپذیر را که ارتشی از فرهنگ و شعر و ادب ایران را در رکاب خود دارد گرامی بداریم. نوروز جشن هویت فرهنگی ماست.
19 مارس 2015
 

۱۳۹۳ اسفند ۲۷, چهارشنبه

فقط دوازده خط و نیم .شماره 8 مهیب تر از مبارزه مسلحانه نبرد فلسفی است.اسماعیل وفا یغمائی


«فقط دوازده خط و نیم» یاداشتکهائی است که از این پس در دوازده خط و نیم مینویسم. اینها تجربیات و باورهای من پس از سی سال تلاش تئوریک وچهل سال آوارگی و مبارزه و تجربیات عملی است. میتوانید بخوانید بپذیرید یا نپذیرید ولی تاکید میکنم هریک از این دوازده خط و نیمها حاصل روزها کار و تلاش است،حاصل دردها و عرقریزان روح است و اندیشه در حد توان من. قصد من توضیح نیست تلنگر زدنست برای اینکه خودتان ادامه دهید. اگر فرصت دارید کمی به این دوازده خط و نیمها بیندیشید. بقولی بی ضرر نیست!.
مهیب تر از مبارزه مسلحانه نبرد فلسفی است
مهیب تر ازمبارزه مسلحانه و نبرد انقلابی  مبارزه فلسفی است. نبرد دردنیای اندیشه است. شاید باور نداشته باشید ولی واقعی است. کسانی که درجنگیدن  در میدانهای نبرد مسلحانه و جانباختن، زندان کشیدن، شکنجه شدن رها کردن زن و فرزند و شوهر، وتردید نمیکنند و چون شیر میتازند ، اکثر آنها جرئت ورود به جهان واقعی یک نبرد فلسفی و نفی جهان ذهنی کهن و ورود به جهان نوین را ندارند.بگذارید حتی اگر بمن میخندید بگویم اینکار نیروئی پیامبرانه میخواهد.ظاهر قضیه ساده است. گویا حکایت ، حکایت کنج اتاق و دود چراغ و کتاب و کاغذ و بحث و فحص است اما اینها ظاهر قضیه است روح قضیه، نفی جدی فلسفی و واقعی یک جهان کهن و نیرومند و مرئی با میلیاردها پیرو ،و جرئت عملی ورود به دنیائی نوزاده شده و هنوز نه نیرومند و گاه ناروشن است.در نبرد مسلحانه اگر رویاروی یک رژیم ایستاده ای و میرزمی،اینجا رویاروی میلیونها و میلیاردها نفر باید بایستی و پایت نلرزدآ.اینجا باید رودر روی «خویشتن کهن خویش» بایستی واز جنازه خود عبور کنی.اینجا باید خدای کهن را با تمام عظمتش بر زمین افکنی با تمام عظمت تاریخی اش با تمام فرهنگ عظیم ش با میلیاردها پیروش، با جهان این دنیایش و جهان پس از مرگ، بانویدها و تهدیدهایش.و باید پا بر سینه اش گذاری و رو به جهان نو صدای خرد شدن استخوانهایش را بشنوی و عبور کنی و به سوی چیزی دیگر، «خدائی دیگر» و شایسته خدائی! یا «لاخدائی» دیگر بروی، و وارد جهان نوین بشوی. اینجاست که من اعتقاد دارم  از خمینی که نگاهبان برج باروهای کهن است گذشته، نه دکتر علی شریعتی آن مرد بزرگوار و شریف! نه حنیف نژاد شجاع و دلاور و پاکباز و نه مسعود رجوی و نه...هیچکدام چیز تازه ای نیاوردند. آنا ن با «تائید جهان کهن»،«با رنگ آمیزی و هرس و پیراستن خیرخواهانه جهان کهن» و با نهایتا «تسلیم و خضوع در مقابل اعتقادات مشترک عمومی»، «گاه تسلیم و از نفس افتادان در مقابل اعتقادات عقب مانده ترین اقشار جامعه» شروع کردند. آنان هرگز مانند اصحاب رنسانس و کسانی چون ولتر وارد یک جهان فلسفی نو نشدند . چالش آنا ن ،با رویه نازک،  چالش فلسفی نبود !!، فقط یک چالش سیاسی و اجتماعی بود و بس....
هجده مارس 2015

فقط دوازده خط و نیم .شماره 7در سرگذشت الله.بخش دوم.اسماعیل وفا یغمائی


«فقط دوازده خط و نیم» یاداشتکهائی است که از این پس در دوازده خط و نیم مینویسم. اینها تجربیات و باورهای من پس از سی سال تلاش تئوریک وچهل سال آوارگی و مبارزه و تجربیات عملی است. میتوانید بخوانید بپذیرید یا نپذیرید ولی تاکید میکنم هریک از این دوازده خط و نیمها حاصل روزها کار و تلاش است،حاصل دردها و عرقریزان روح است و اندیشه در حد توان من. قصد من توضیح نیست تلنگر زدنست برای اینکه خودتان ادامه دهید. اگر فرصت دارید کمی به این دوازده خط و نیمها بیندیشید. بقولی بی ضرر نیست!.
و سر گذشت الله بخش دوم
الله خدای محبوب و مقتدر یک و نیم میلیارد مسلمان است.خدای محمد.خدای علی و معاویه. خدای حسین ابن علی ویزید.خدای امام
جعفر صادق و خدای هارون الرشید. خدای امام رضا و خدای مامون .خدای شیخ ابوالحسن خرقانی و خدای سلطان محمود غزنوی. خدای هلاکو خان مغول و خدای آخرین خلیفه ای که به امر خواجه نصیر الدین طوسی در نمد مالیده شد تا جان داد.خدای مولانا و امیر تیمور.خدای دکتر علی شریعتی ومحمد حنیف نژاد و خدای محمد رضا شاه پهلوی.خدای ایه الله خمینی  و خدای مسعود رجوی.خدای چند ده هزار مجاهد تیر باران شده و خدای کسانی که انها را در برخی اوقات پس از تجاوز و شکنجه کشتند. خدای لاجوردی و سعید امامی و در این میان خدای برادر بیست ساله من و خدای کسی که او را درمقابل حرم امام رضا بر دار کشید و خدای مادر من که دهسال چشم و دلش را بر گور فرزندش گریست و بر گور اومرد. الله هزار و چند صد ساله خدای همه اینهاست و اینروزها نامش چنانکه بر درفش بن لادن بر پرچم داعش در کنار محمد رسول الله میدرخشد. می اندیشیم. شک می کنیم.رنج میبریم.میلرزیم. دشنام میدهیم اما  چون حیوانی کز کرده در خود با موهای سیخ شده جرئت نداریم از خط فلسفی سرخ عبور کنیم ، به شیوه و سنت محمد رسول الله از خط عبور کنیم. محمد شجاعانه از خط عبور کرد. ما بین دو هستی! به باور من،(چون من به نیستی و بی قانونی جهان باور ندارم. جهان جاودان است و ما در او جاودانیم) و به باور بسیاری بین دو نیستی چشم باز کرده ایم ،و الله [اگر اهل اندیشه و فکر و درد فلسفی باشیم }تمام جهانمان را پر کرده است!.تمام خطوط هویتمان را پیش از تولد تا پس از مرگ ترسیم کرده است!.تمام دستگاه شناخت فلسفی مان را با کتاب و پیامبر و نمایندگانش در کنترل خود دارد!. و ما تن داده ایم. از وزن تاریخی او و یک و نیم میلیارد معتقد ش وا میدهیم و زندگی میکنیم و میمیریم  بی جرئت یک جدال فلسفی ،و الله پیر و کهن سال چون سایه ای بر گورهامان میگذرد شاد از بندگی ما....

فقط دوازده خط و نیم .خط.در سرگذشت الله.شماره6اسماعیل وفا یغمائی


«فقط دوازده خط و نیم» یاداشتکهائی است که از این پس در دوازده خط و نیم مینویسم. اینها تجربیات و باورهای من پس از سی سال تلاش تئوریک وچهل سال آوارگی و مبارزه و تجربیات عملی است. میتوانید بخوانید بپذیرید یا نپذیرید ولی تاکید میکنم هریک از این دوازده خط و نیمها حاصل روزها کار و تلاش است،حاصل دردها و عرقریزان روح است و اندیشه در حد توان من. قصد من توضیح نیست تلنگر زدنست برای اینکه خودتان ادامه دهید. اگر فرصت دارید کمی به این دوازده خط و نیمها بیندیشید. بقولی بی ضرر نیست!.
وسرگذشت الله .بخش نخست
بیش از چهارده قرن است که الله وارد جهان ما شده است.پیش از الله ما خدا ی دیگری داشتیم.دین تازه که آمد حتی خدا را تعویض کرد. و خود رسول خدای نوین شد  و بر پایه خدای نوین «معرفت و جهانشناختی و انسانشناختی» و «هویت» نوینی را برای انسانیت اعلام کرد.این شهامت محمد شاهکار اوست.خط بطلان بر خدائی کشیدن و خدائی دیگر را بر سقف هستی فلسفی و مذهبی کوبیدن.میان کارهای رسولان من این را از همه بیشتر میپسندم. اگر باور کنیم که خدایان منسوخ شده و کهن گذشته در سراسر جهان حتی خدای مایاها و ازتکها در آمریکای مرکزی و جنوبی برای پیروانشان قدرتی چون الله و یهوه و... داشته اند معنای این کار پیامبران را بهتر میفهمیم.الله خدای یکه تاز و بی بدیل جهان است. اما قبل از اسلام بنا به روایت تاریخ و نه خیالات و باورهای نسلها و فصلها، و با میخکوب وحشت و کابوس، او خدائی در میان «بت- خدایان» کعبه بود و سه دختر نیز داشت. «لات. منات. عزی»اینان دختران «الله» بودند و «بنات الله» دختران الله نامیده میشدند.اللات مونث الله است.پیش از اسلام  در میان دهها بت،بت «هبل» بر الله سایه افکنده و نیرومند تر از او بود و پس از اسلام ستاره اقبال الله درخشیدن گرفت.تاریخ این را میگوید و در این زمینه ابو منذر هشام پسر ابو النضر محمد پسر سائب، پسر بشر، پسر عمرو کلبی»، منسوب به قبیلهٔ «کلب»، مشهور به «ابن کلبی» از نزدیکان امام صادق و از مشاوران چندین خلیفه  که عمر درازی کرد و در سال 204درگذشت  ، در کتاب «تنکیس الاصنام» بمعنای شکست بت ها این را به روشنی این را توضیح میدهد.این کتاب سالها قبل به کوشش محمد رضا جلالی نائینی تصحیح و انتشار یافته است.
شانزده مارس 2015 میلادی

۱۳۹۳ اسفند ۲۲, جمعه

فقط دوازده خط و نیم .اگر شیطان خدا بود؟. شماره 5 اسماعیل وفا یغمائی

«فقط دوازده خط و نیم» یاداشتکهائی است که از این پس در دوازده خط و نیم مینویسم. اینها تجربیات و باورهای من پس از سی سال تلاش تئوریک وچهل سال آوارگی و مبارزه و تجربیات عملی است. میتوانید بخوانید بپذیرید یا نپذیرید ولی تاکید میکنم هریک از این دوازده خط و نیمها حاصل روزها کار و تلاش است،حاصل دردها و عرقریزان روح است و اندیشه در حد توان من. قصد من توضیح نیست تلنگر زدنست برای اینکه خودتان ادامه دهید. اگر فرصت دارید کمی به این دوازده خط و نیمها بیندیشید. بقولی بی ضرر نیست!.
  اگر شیطان خدائی میکرد؟
در باره الله بعد کمی توضیح خواهم داد.فواید الله بسیار است! اما در فرهنگ  و ادب و شعرمفهوم عام «خدا» با خیر و روشنائی و محبت همراه است. حتی شاملوی بزرگ که تن به هیچ خدائی نداد در شعر همیشه زنده اش «در این بن بست»در بیت آخر خدا را میبرد و از دست ارتحاع و ملا در پستوی خانه نهان میکند.»خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد».میگویند الله چنبن نیست و بنام الله مبکنند!ولی متون در پیش روی ماست! .دست میبرند.دار میکشند. چشم در می آورند. سنگسار میکنند.برای خوردن یک جام شراب دهها ضربه شلاق میزنند. بهائی و بابی  را به زندان میکشند. به گلوله میبندند. دختر دهساله را به حجله میبرند. مبدزدند.آتش میزنند و انسان آزاد را برسمیت نمی شناسند و آزادی انسان را و تا ابد تا ابد بایست چنین بود و پس از آن بایست جاودانگی جهنمی را که به سوختبار انسان فروزان است پذیرفت و جهانی از خرافه وخفت را قبول کرد.تاریخ گذشته و حال پیش روی ماست. ایران و خاور میانه پیش روی ماست.اسلام ارتجاعی و نیمه انقلابی وانقلابی با تفاوتها و با الله  و رسول مشترک در مقابل ماست. بانجار و بقال محله و آئینشان سخنی ندارم. با کسی که جرئت اندیشیدن دارد میگویم.فرض کنیم شیطان موفق میشد الله را که چهارده قرن است سرود ستایش اورا هر روز پنج بار بر لب داریم با ترفندی به زیر کشد و خود بر تخت خدائی بنشیند.فکر میکنید نیازی به تغییر قوانین بود؟ می توانیم کمی بیندیشیم، فقط کمی ولی با شهامت یک انسان با شهامت پدر و مادر اسطوره ای مان که سیب ممنوعه را خوردند و ازاد شدند...
13 مارس 2015

۱۳۹۳ اسفند ۲۱, پنجشنبه

فقط دوازده خط و نیم در باره اعتقاد شماره 4 اسماعیل وفا یغمائی


«فقط دوازده خط و نیم» یاداشتکهائی است که از این پس در دوازده خط و نیم مینویسم. اینها تجربیات و باورهای من پس از سی سال تلاش تئوریک وچهل سال آوارگی و مبارزه و تجربیات عملی است. میتوانید بخوانید بپذیرید یا نپذیرید ولی تاکید میکنم هریک از این دوازده خط و نیمها حاصل روزها کار و تلاش است،حاصل دردها و عرقریزان روح است و اندیشه در حد توان من. قصد من توضیح نیست تلنگر زدنست برای اینکه خودتان ادامه دهید. اگر فرصت دارید کمی به این دوازده خط و نیمها بیندیشید. بقولی بی ضرر نیست!.
شماره چهار.در باره اعتقادات ما
بسیاری از ما با غرور میگوئیم : من معتقدم! من اعتقاد دارم!.در دنیا اگر چیزی سخت تر از الماس وجود داشته باشد اعتقاد است.در طول زمان نمی شکند و تا زمان مرگ با ماست.در دنیا ،اعتقاد است که جهان راساخته است. همچنین در دنیا هیچ چیز به اندازه اعتقاد موجب ویرانی نشده است.ما میگوئیم معتقدیم ولی اکثر ما فکر نمی کنیم این اعتقاد از کجا پیدا شده است؟کی و در کجا ما معتقد شده ایم؟برای به دست آوردن اعتقاد چه راههائی را رفته ایم؟چه تجربیاتی را از سر گذرانده ایم تا فردی معتقد شده ایم؟.میتوانیم کمی جدی باشیم و فکر کنیم. اکثر مابرای اعتقادات خود زحمت نکشیده ایم.مااعتقادات خود را نیز مثل لحاف و پتو و طشت و خرت و پرتهائی که از پدر و مادرمان به ارث رسیده به ارث برده ایم.پدران و مادران ما نیز مهمترین اعتقاداتشان را از پدرانشان به ارث برده اند و ته خط به این نتیجه خواهیم رسید که فرد یا افراد دیگری بوده اند که به چیزی معتقد بوده اند!! و ما قرنهاست به اعتقادات آن رفتگان و مردگان معتقدیم. ما برای اعتقاداتمان تلاش نکرده ایم.ما اعتقاداتمان را از گذرگاه چالش منطقی به دست نیاورده ایم.در اکثر اوقات اعتقادات ما متکای کهنه و پر شپشی بوده که با تنبلی از لحظه تولد سرمان را بر آن گذاشته و در لحظه مرگ بر این متکای راحت جان داده ایم. مهمترین اعتقادات اعتقادات فلسفی و سیاسی است!. بیندیشیم که ما چگونه آنها را به دست آورده ایم؟در جهان چیزی که سخت تر از الماس است اعتقاد است. بسیاری از خرافه ها اعتقادند و بسیاری اعتقادات خرافه. میتوانیم صمیمانه بیندیشیم...فکر کنیم و...
12 مارس 2015 میلادی

۱۳۹۳ اسفند ۲۰, چهارشنبه

فقط دوازده خط و نیم تهاجم دوم شماره 3 اسماعیل وفا یغمائی

«فقط دوازده خط و نیم» یاداشتکهائی است که از این پس در دوازده خط و نیم مینویسم. اینها تجربیات و باورهای من پس از سی سال تلاش تئوریک وچهل سال آوارگی و مبارزه و تجربیات عملی است. میتوانید بخوانید بپذیرید یا نپذیرید ولی تاکید میکنم هریک از این دوازده خط و نیمها حاصل روزها کار و تلاش است،حاصل دردها و عرقریزان روح است و اندیشه در حد توان من. قصد من توضیح نیست تلنگر زدنست برای اینکه خودتان ادامه دهید. اگر فرصت دارید کمی به این دوازده خط و نیمها بیندیشید. بقولی بی ضرر نیست!.

تهاجم دوم
ایران سه تهاجم بزرگ را از سر گذراند. در تهاجم اول اسکندر آمد و جانشینانش، سلوکیان، بیش از یک قرن حکومت کردند و ایران دوباره به عنصر ایرانی بازگشت. در تهاجم سوم مغولها و تیموریان آمدند و سالها ماندند و در ایران ذوب  شدند.اینان نتوانستند یا نشد که قدرت سیاسی و نظامی را به یک دستگاه معنوی تبدیل کنند. این را هم نمی خواستند. در تهاجم دوم وحمله مسلمین و سقوط ساسانیان حکومت از دست عنصر ایرانی خارج شد.تا قرنها ، و بعد، این حمله  و قدرت نظامی تبدیل به یک «دستگاه معنوی» شد و به همین دلیل وقتی اعراب رفتند خود ما ایرانیان این دستگاه را حفظ کردیم . اسامی خود را که خسرو و آرش و رودابه و گرد آفرید بود گذاشتیم عبدالله، عبدالعلی، عبدالحسین ،یعنی نوکر الله، نوکر علی، نوکر حسین ورقیه و سکینه و... اسلام سنی را تا قرن نهم و از قرن نهم تا حالا اسلام شیعی را پاسداریم. این تبدیل به «هویت» ما شد.این تبدیل به «دستگاه معرفتی» و شناختی ما شد. و این منجمله در پایه های معرفتی بازگشت حکومت اسلامی خمینی را باعث شد.این بما خدا داد. پیامبر داد. امام داد.و دنیا و آخرت را برای ما رقم زد و رقم میزند. سئوال این است:ایا هرگز بطور جدی به این فکر کرده ایم  و جرئت داریم بپرسیم که این هویت و معرفت واقعی و درست است؟ با بقال و نجار محله کاری ندارم. با کسی که می اندیشد میگویم! آیا فکر کرده ایم آیا این خدا واقعا خداست؟آیا آنچه برای ما به ارمغان آوردند واقعا تحفه به د رد بخوری است؟ فکر نمی کنیم!. میترسیم!.چون در نهایت کار اگر چه با ادعای روشنفکری ،فاصله ای با بقال و نجار و سبزی فروش مظلوم محله نداریم. گرز نکیر و منکر هست! و سودای جاودانگی و بهشت و... ولی میتوان فکر کرد می توان....
یازده مارس 2015

فقط دوازده خط و نیم تماشا کنید!با داعش تاریخ تکرار می شود و ما می توانیم بدانیم شماره 2 اسماعیل وفا یغمائی

«فقط دوازده خط و نیم» یاداشتکهائی است که از این پس در دوازده خط و نیم مینویسم. اینها تجربیات و باورهای من پس از سی سال تلاش تئوریک وچهل سال اوارگی و مبارزه و تجربیات عملی است. میتوانید بخوانید بپذیرید یا نپذیرید ولی تاکید میکنم هریک از این دوازده خط و نیمها حاصل روزها کار و تلاش است، اگر فرصت دارید کمی به این دوازده خط و نیمها بیندیشید. بقولی بی ضرر نیست!.

تماشا کنید!با داعش  تاریخ تکرار میشود و ما می توانیم بدانیم
ظهور داعش در منطقه خاور میانه و اطراف خیلی دردناک است ولی اگر چشمهایمان را باز کنیم خیلی چیزها را میتوانیم بدانیم. سعی نکنیم از زیرش در برویم!بیشترین قربانیان داعشیون مسلمانهای مظلوم هستند ولی خود داعشیها خیلی روشن اعلام کرده اند مسلمانند. تیز و روشن و بی تفسیر و تعبیر میگویند به همین ظاهر قران و پیام رسول باید توجه کرد.اسلام داعشیها اسلام فیلتر نشده است و از زیر صخره های قرنهای گذشته مثل رود زلال!!خونین و قیر اندودی بیرون جسته. سر میبرند! زنها را می گیرند و با آنها میخوابند و می فروشندشان. سر بچه دوساله را میبرند!از مرگ نمیترسند. سودای جاودانگی و شهادت دارند و می خواهند پرچمشان را همه جا بر افرازند.آخرین کارشان نابودی یکی از عظیمترین دستاوردهای تاریخ بشر و ویرانی آثار تاریخی چند هزار ساله است که اینروزها دیده اید. من درست یک ربع قرن است که روی تاریخ ایران و اسلام کار کرده ام. شنیده ام که میگویند قبل از اسلام ما ایرانیها فیلسوف نداشته ایم. دانشمند نداشته ایم. اثار مدون و کتاب نداشته ایم و... حالا دارم میفهمم چرا نداشته ایم.برگردید به سال ورود ارتشهای اجداد داعش به ایران می توانید صحنه نابودی موزه موصل را در تمام ایران ببینید. در کنار کاروانهای زنان اسیر و مردان مقتول حالا من می توانم بدانم چرا نداشته ایم! و چرا بعد از اسلام همه چیز الحمدلله داشته ایم و داریم. احمدلله!شکر خدا.

فقط دوازده خط و نیم (1)روز جهانی زن ربطی به رقیه و سکینه و فاطمه و... ندارد اسماعیل وفا یغمائی

«فقط دوازده خط و نیم» یاداشتکهائی است که از این پس در دوازده خط و نیم مینویسم. اینها تجربیات و باورهای من پس از سی سال تلاش تئوریک وچهل سال اوارگی و مبارزه و تجربیات عملی است. میتوانید بخوانید بپذیرید یا نپذیرید ولی تاکید میکنم هریک از این دوازده خط و نیمها حاصل روزها کار و تلاش است، اگر فرصت دارید کمی به این دوازده خط و نیمها بیندیشید. بقولی بی ضرر نیست!.
 روز جهانی زن ربطی به رقیه و سکینه و فاطمه و... ندارد
خیلی روشن! روز جهانی زن ربطی به خدیجه ورقیه و
سکینه وعایشه و فاطمه و معصومه که البته بر آنها درود باد ندارد. این بانوان، هیچ ! تاکید میکنم هیچ نقشی درتاریخ سیاسی و مبارزاتی ایران نداشته اند.اگر داشته اند یک موردش را نشان دهید! این بانوان مربوط به حیطه فرهنگ مذهبی و باورهای مردم، بگذارید تاکید کنم باورهای عامیانه و البته آخوندی مردم میهن ما هستند. به این بانوان نباید توهین نمود. طبعا با عکس العمل مردم روبرو میشویم اما از کسانی که میخواهند با توجیهات بی پایه و بگذارید بگویم زور تپان نمودن مذهب و عناصر عوامانه مذهبی در سیاست و مبارزه  باز هم با کمال نادانی و بیسوادی و در عین حال پر روئی این بانوان را به مبارزات زنان بخصوص زنان ایران ارتباط دهند باید گفت : بس است! بس کنید! ما حتی از شما دلیل نمی خواهیم زیرا تاریخ یش روی ماست و دلیلی وجود ندارد. اگر آخوندها و مثلا ولی فقیه خامنه ای و اهل و عیال او این ادعا را بکنند میتوان پذیرفت . زیرا دارند نانش را میخورند و خر مراد را میتازانند امااین ادعای بی پایه ربطی به تاریخ و فرهنگ سیاسی و مبارزاتی ایران و میلیونها زنی که در تار پود ارتجاع مذهبی اسیرند ندارد

هشت مارس 2015